روزی مرحوم آخوند کاشی (رحمه الله) مشغول وضوگرفتن بودند. که شخصی باعجله آمد وضوگرفت و به داخل اتاق رفت و به نماز ایستاد. با توجّه با این كه مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی مؤدّب وضو میگرفت و همه آداب و ادعیه ی وضو را به جا میآورد؛ تا وضوی آخوند تمام شود، آن شخص نماز ظهر و عصر خود را هم خوانده بود. به هنگام خروج با مرحوم كاشی رو به رو شد. ایشان پرسیدند: چه كار میكردی؟ .... گفت: هیچ. فرمود: تو هیچ كار نمیكردی؟ گفت: نه! میدانست كه اگر بگوید نماز میخواندم، كار بیخ پیدا میكند. آقا فرمود: مگر تو نماز نمیخواندی؟ گفت: نه! آخوند فرمود: من خودم دیدم داشتی نماز میخواندی. گفت: نه آقا اشتباه دیدی. سؤال كردند: پس چه كار میكردی؟ گفت: فقط آمده بودم بگویم من یاغی نیستم، همین. این جمله در مرحوم آخوند (رحمه الله) خیلی تأثیر گذاشت. تا مدّت ها هر وقت از احوال آخوند میپرسیدند، ایشان با حال خاصی میفرمود: من یاغی نیستم.. .... خدایا ما هم یاغی نیستیم... ,آخوند کاشی,وضو,نماز,یاغی,عمار،افسر جنگ نرم ...ادامه مطلب
مادرش میگفت :پسرم از ۱۳ سالگی تا به هنگام شهادت وقتی ۲۳ سالش بود؛ نماز شبش ترک نشد. شبهای بسیاری سر بر سجده عبادت با خدای خود نجوا می کرد و اشک می ریخت… ,نماز شب,شهید پلارک,شهادت,عطر خوش ...ادامه مطلب